فقط خدا رو عشقه
 
آخرین مطالب
لینک دوستان

آنکه دانست زبان بست،

وانکه می گفت ندانست،

چه غم آلوده شبی بود،

وان مسافر که در آن ظلمت خاموش گذشت،

و بر انگیخت سگان را به صدای سم اسبش بر سنگ،

که فرود آرد شب را ، گویی

همه رویای تبی بود،

چه غم آلوده شبی بود......

 


[ پنج شنبه 87/8/23 ] [ 9:26 عصر ] [ مهتاب مسیحا ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 43
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 278372